بسیاری از افراد معتقدند که تراز تجاری تعیینکننده نرخ برابری ارزها میباشد. با این دیدگاه؛ کسری تجاری باعث ضعیفتر شدن پول داخلی در برابر پول خارجی میشود و به صورت برعکس، مازاد تجاری باعث تقویت پول داخلی در برابر پول خارجی میشود. به بیان دیگر اگر صادرات یک کشور بیشتر از وارداتش باشد (مازاد تجاری)، به صورت نسبی تقاضا برای کالاها و خدمات آن کشور بالا است و به تبع تقاضا برای پول آن کشور بالا میرود. بنابراین خارجیها برای به دست آوردن یک واحد پول داخلی باید مقدار بیشتری پرداخت کنند. همین قضیه بطور برعکس برای کسری تجاری برقرار است.اما استدلال بالا کمی با اشکال روبرو است. در ادامه این اشکال را بیان میکنیم.
نرخ برابری ارز یعنی قیمت یک واحد پولی برحسب واحد پولی دیگر میباشد، مقدار پولی که باید با یک پول دیگر مبادله شود؛ همان مفهوم قدرت خرید. در اقتصاد اگر مقدار پول افزایش یابد و مقدار کالاها و خدمات ثابت باشد، قدرت خرید هر واحد پولی کاهش مییابد (اشاره به نرخ مبادله بین پول و کالاها و خدمات). این منطق به مبادله بین ارزها نیز قابل تعمیم است.
فرض کنید سبدی از کالاها در آمریکا با 1 دلار و در اروپا با 2 یورو مبادله میشوند. بنابراین نرخ برابری بین دلار و یورو؛ یک به دو تعریف میشود.
حال در نظر بگیرید که (به هر علتی) تقاضا برای کالاها و خدمات آمریکایی در اروپا افزایش مییابد و برای آمریکا مازاد تجاری بوجود میآید. به علت تقاضای دلار توسط اروپاییان، نرخ برابری بین دلار و یورو به نسبت یک به سه افزایش مییابد.
در این شرایط، افراد سبد کالای خود را به قیمت 1 دلار به فروش خواهند رساند، 1 دلار را با 3 یورو مبادله و با 3 یورو در اروپا 1.5 سبد کالا دریافت خواهند کرد! یک فرصت آربیتراژ! این آربیتراژ تا جایی ادامه پیدا خواهد کرد که قدرت خرید 2 پول با هم برابر شود.
بنابراین تراز تجاری در نهایت ما را به سمت قدرت خرید واحد پولی هدایت کرد.
حال نکته اساسی این است که قدرت خرید واحد پولی چگونه تعیین میشود؟ يعنی چه عواملی عرضه و تقاضای واحد پولی را تعیین میکنند؟ با این هدف که آیا تراز تجاری در عرضه و تقاضای واحد پولی نقشی دارد یا نه؟
* عرضه پول: عرضه پول انحصارا توسط بانک مرکزی و سیستم بانکی تعیین میشود و تراز تجاری نقشی در آن ندارد.
* تقاضا پول: مقدار کالاها و خدماتی که توسط یک اقتصاد تولید میشود، تعیینکننده آن است که چه مقدار تقاضا برای واحد پولی آن کشور وجود داشته باشد. در واقع عرضه کالاها و خدمات تعیینکننده تقاضای پول داخلی کشور است. در این سمت نیز اثری از تراز تجاری پیدا نکردیم!
بنابراین تراز تجاری تعیینکننده قدرت خرید نسبی بین دو کشور (به بیان دیگر نرخ برابری ارزها) نمیباشد! البته متذكر میشویم که به طور کلی منکر اثر تراز تجاری نمیشویم بلکه تغییرات در تراز تجاری به طور کوتاهمدت نرخ برابری را تحت تاثیر قرار میدهد ولی “عامل بنیادین” محسوب نمیشود! و در بلندمدت آنچه که تعیینکننده میباشد “قدرت خرید نسبی” پول است.
«این فهم من است. من دنیا را اینطور میشناسم. شما سعی کنید آن را بهتر بشناسید»