به گزارش تجارت، معدن و فولاد: این کار هم زمان با شدیدترین ناترازی های انرژی و بحران های منطقه ای صورت گرفته و نشان میدهد شرکت، فراتر از عملکرد عملیاتی، در حال اجرای یک الگوی مدیریت استراتژیک زنجیره محور است؛ الگویی که هم به تعادل میان بازار داخلی و صادراتی پاسخ میدهد، هم ریسک های مواد اولیه و انرژی را به نقاط قوت رقابتی بدل کرده است.
مفهوم «استراتژی در سطح بنگاه» در فولاد خوزستان، در چند سال اخیر از سطح شعار فراتر رفته و به طراحی ساختارهای واقعی برای کاهش ریسک های مزمن صنعت فولاد تبدیل شده است. شرکت با چسباندن لایه های مختلف زنجیره ارزش به یکدیگر—از معدن تا فولادسازی—وابستگی به بازار آزاد را کاهش داده و نقاط گلوگاهی تأمین را به درون سازمان منتقل کرده است.
پروژههایی مانند سناباد با ظرفیت ۲.۵ میلیون تُن کنسانتره و ۵ میلیون تُن گندله، یا زمزم۳ بهعنوان مگامدول تضمین کننده آهن اسفنجی، نه تنها نقش مکمل عملیاتی دارند، بلکه بخشی از معماری امنیت تولید بهشمار میآیند. فولادسازی شادگان نیز در همین منطق قرار دارد؛ تقسیم بار عملیاتی برای کاهش فشار نقطهای و افزایش انعطاف تولید، که بهویژه در دوران نوسان برق معنا و اثر پیدا میکند.
نکته کلیدی این است که جهش صادراتی اخیر، از دل همین ساختار بیرون آمده است. رشد ۲۵ درصدی درآمد شرکت در نیمه نخست سال ۱۴۰۴، فقط به خاطر اقبال بازار جهانی یا افزایش نرخ ارز نبوده؛ بخشی از آن ناشی از ترکیب هوشمند محصول، کنترل هزینه های زنجیره و استفاده به موقع از ظرفیت های موجود بوده است.
تولید بیش از ۱.۸ میلیون تن آهن اسفنجی و بیش از ۲ میلیون تن گندله در شش ماهه نخست، بدون امنیت پایدار در تأمین و انرژی ممکن نیست. فولاد خوزستان با تملک معدن گوزل دره زنجان، یک معدن آهک–دولومیت در خوزستان، و پیشروی اکتشافی در پهنه آباده–جازموریان، کنترل کیفی و زمانی خوراک را در اختیار گرفته و این یک تصمیم صرفاً عملیاتی نیست؛ این یک نقشه راه مالکیتی برای تبدیل زنجیره به دارایی رقابتی است. برنامه تملک ۱۰ معدن دیگر نیز مؤید همین رویکرد بلندمدت است.
در حوزه انرژی نیز شرکت تنها به خاموشی های تحمیلی واکنش نشان نداده، بلکه با ایجاد زیرساخت های خودتأمینی در برق، ظرفیت برنامهریزی تولید را بالا برده و وابستگی به شبکه سراسری را مدیریتپذیر کرده است. هم زمان، پروژه های محیط زیستی در مقیاس بالا—از جمله احداث توریهای بادی ۲۸ متری برای مهار غبار، بازچرخانی پساب و توسعه فضای سبز در مقیاس صنعتی—نشان میدهند که رویکرد پایداری در فولاد خوزستان صرفاً به معنای تداوم تولید نیست، بلکه به معنای «پایدار ساختن شیوه تولید» است.
نقطه پیوند همه این تحولات، استراتژی است؛ نه بهمعنای کلانگویی های مدیریتی، بلکه به عنوان یک برنامه در هم تنیده از تصمیمات واقعی. فولاد خوزستان در سالی که بسیاری از واحدها با بحران خاموشی، افزایش هزینه حمل، نوسان مواد اولیه و رکود داخلی مواجه بودند، توانست هم تولید را حفظ کند، هم فروش را متنوع سازد، و هم با کنترل منابع بالادستی، انعطاف پذیری خود را بالا ببرد.
این تجربه، تنها یک موفقیت صنعتی نیست؛ یک مدل بومی شده از حکمرانی زنجیره در بستر اقتصاد ایران است. مدلی که در آن بنگاه به جای انتظار برای ثبات سیاست، خود دست به بازطراحی اکوسیستم تأمین و تولید میزند؛ و دقیقاً همین نقطه، همانجاست که استراتژی به مزیت تبدیل میشود.